روز بیست و هفتم شهریور سالروز درگذشت شهریار،شاعر معاصر ایرانی، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز ملی شعر و ادب پارسی نامیده شده است. در روز ادب فارسی با علیاصغر شعردوست، سیاستمدار و محقق ایرانی، که سوابقی چون سفیر ایران در تاجیکستان، نماینده مردم تبریز اسکو آذرشهر در دوره ششم مجلس شورای اسلامی و اولین دبیر شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور را در کارنامه خود دارد و نیز پیشنهاددهنده روز درگذشت شهریار به نام روز شعر و ادب فارسی است به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در زیر میخوانید.
ایکنا ــ چرا سالروز درگذشت شهریار به نام روز شعر و ادب فارسی انتخاب شد و شهریار چه ویژگیای داشت که مبنای این انتخاب قرار گرفت؟
براى پاسخ به اين سؤال اول بايد به اين موضوع توجه شود كه اساساً چه ضرورتى داشت كه روزى براى شعر و ادب فارسى و به ويژه شعر در تقويم رسمى ساليانه كشور وجود داشته باشد و بعد از آن دلايل پيوند اين مناسبت با استاد شهريار را تبيين كرد. تا زمانى كه اينجانب موضوع را به صورت پيشنهاد مطرح كنم، در تقويم ساليانه كشور هيچ مناسبتی را براى شعر و ادب نداشتيم اين در حالى است كه در نزد ما ايرانيان شعر همواره عالیترين و نابترين صورتى بوده است كه در هنر مجال ظهور و بروز مىيابد. كمتر ملتى را مىتوان در جهان يافت كه اين همه به شعر پرداخته و گنجينهاى غنى و ارزشمند بدين عظمت داشته باشد. منزلت شعر در نزد ايرانيان بدان پايه است كه به رغم ساختار وهمى شعر، ارزشمندترين مفاهيم دينى، هنرى و تاريخى ما در قالب شعر وجود يافته است. به عبارتى ما در همه ادوار تاريخ، با شعر نوشتن و خواندن شعر زندگى كردهايم. شعر همزاد تاريخى ما ايرانيان است. جالب اينكه با وجود اين همه قرابت و مؤانست روحى و معنوى با شعر، كمتر به بحث، تفسیر، تبيين و كشف ماهيت آن پرداختهايم. گويى از فرط روشنى موضوع نيازى به تعريف آن نداشتهايم. هنر شعر در خون ما جارى و سارى بوده است، علىرغم وجود نامهاى بزرگانى در تقويم روزشمار ما و تلاش براى بزرگداشت شاعران بزرگ متقدم همچون فردوسى، حافظ، سعدى، عطار و... در مناسبتهاى سال توجهى به بزرگداشت شعر معاصر ايران نشده بود. اين نقص را از مسئوليتهاى مختلف فرهنگى، كه در دو دهه پيش از طرح اين موضوع داشتم، احساس كرده بودم و هماره در اين انديشه بودم كه براى پرداخت به شعر معاصر كشورمان و شاعران توانايى كه در دوران ما زندگى مىكنند بايد مناسبتى وجود داشته باشد. اين مناسبت باعث خواهد شد كه همانند توجه به ساير وجوه هنر كشور از قبيل موسيقى، تئاتر، سينما، هنرهاى تجسمى و... به اين نوع فاخر و فخيم هنر ايرانزمين نيز توجه شود. به اين دليل واضح بود كه اختصاص روزى به شعر و ادب كشورمان را ضرورى تشخيص داده و به انديشه طراحى آن افتادم.
ایکنا ــ با وجود سابقه طولانی شعر در ایران و شاعران نامآوری چون حافظ، سعدی و فردوسی، شهریار مبنای این انتخاب قرار گرفت. آیا جامع الشرايط بودن او در این زمینه مؤثر است؟
در مورد اينكه چرا با وجود شاعران بزرگ متقدم همچون فردوسى، نظامى، خاقانى، مولوى، حافظ، سعدى و صائب در جهان پررمز و راز شعر كه علاوه بر اشتهار در بين مردم كشورمان، به دليل آموزههاى انسانى و جهان شمولشان از شهرت و آوازه جهانى برخوردارند، استاد شهريار و روز وفات آن شاعر حكيم را پيشنهاد كردهام بايد بگویم که اينجانب در اين انتخاب و پيشنهاد به معاصرت توجه داشتم. به عبارت ديگر به نظر بنده براى توجه بايسته به شعر و شاعران امروز بايد شاعر مورد نظر مناسبتى با دوران ما مىداشت، يعنى شاعرى كه نام و آثارش براى شعر و ادب امروز انتخاب مىشد بايد با روزگار ما نگرشهاى امروزين نسبتى مىداشت. از سوى ديگر همگاهى اين مناسبت با هر كدام از شعراى متقدم گذشته نيز بحثبرانگيز بود، همان پيشبينى كه بعد از تصويب اين موضوع در انتقادها مطرح بوده و هست. عدهاى معتقد بودند که مناسبت شعر و ادب فارسى بايد پيوند با حكيم ابوالقاسم فردوسى داشته باشد و عدهاى از منتقدان به تناسب آن با حافظ يا سعدى اعتقاد داشتند و به همين ترتيب برخى به همگاهى روز شعر و ادب با مولوى معتقد بودند و هركدام استدلالهايى داشتند كه به فرض پيشنهاد هركدام باز هم جاى مجادله و مباحثه باز بود اما من به دلايلى كه بیان كردم و بسيارى دلایل ديگر به شاعران بزرگ همروزگارمان نظر داشتم و در ميان شاعران و بزرگان شعر معاصر كشورمان استاد سيدمحمدحسين شهريار به گواهى بسيارى از منتقدان و محققان برجسته و نيز به تصريح همگنانش و همچنين تأييد ذوق عمومى، درخشانترين چهره شعر معاصر ايران است. اندك بررسى در شعر و ادب معاصر ايران اين حقيقت را نشان مىدهد كه استاد شهريار به اعتبار كيفيت و كميت آثارش از نوادر تاريخ شعر ماست و براى گزينش شاعرى معاصر جهت پيوند روز شعر و ادب با وى شهريار بهترين گزينه است. من در پاسخ برخى منتقدان اين سؤال را مطرح كردهام که از بين شاعران معاصر اگر شهريار را نمىپذيرند چه كسى را پيشنهاد مىكنند و اگر در سال ١٣٧٩ به هنگام ارائه اين طرح جاى من بودند، از بين شاعران معاصر ايران به جاى شهريار چه كسى را پيشنهاد مىكردند؟
یکنا ــ نحوه تصویب این روز چگونه بود؟
پيشنهاد نامگذارى روزها در تقويم رسمى كشور ساز و كار مشخصى دارد. تصويب و نامگذارى ايام در مناسبتهاى سالانهٰ كشور بايد در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تصويب شود، من به دنبال تشخيص ضرورتهايى كه در پاسخ سؤال پيشين اجمالاً توضيح دادم، فرايند كار را به صورت قانونی و در مدار معمول خود پيش بردم. ابتدا در این باره نامهاى به رئيسجمهور و رئيس شوراى عالى انقلاب فرهنگى نوشتم. در اين نامه ضرورت نامگذارى روزى براى شعر و ادب معاصر كشور و همگاه بودن اين مناسبت را با سالروز وفات استاد شهريار تبيين كردم. بخشى از متن نامه اين گونه بود: «مستحضريد بىشك مىتوان استاد سيدمحمدحسين شهريار را بزرگترين وارث شاعران بزرگ ايران زمين در دهههاى اخير ناميد. جامعيت و ممتاز بودن استاد شهريار درحوزههاى مختلف شعر اعم از فارسى و تركى آذربايجانى، فضايل اخلاقى و يك دهه حيات پرنشاط همراه با انقلاب اسلامى كه استاد از آن به عنوان «جهاد قلمى» ياد كرده است و همچنين شهرت فراوان وى به عنوان محبوبترين شاعر كشور - در نظرخواهيهاى متعدد - پيش و پس از انقلاب اسلامى - و اشتهار ايشان در جهان به ويژه كشورهاى پيرامون ضرورى مىنمايد كه نام استاد شهريار و به اين طريق شعر معاصر به عنوان يك نوع ادبى كه مردمان ايرانزمين به آن در جهان اشتهار دارند همه ساله گرامى داشته شود. به دلايل مذكور و ضرورتهاى فراوانى كه جنابعالى و اعضا محترم شورا بر آن وقوف داريد پيشنهاد مىكنم روز ٢٧ شهريورماه كه همگاه با وفات استاد فرزانه روانشاد است به عنوان «سالروز بزرگداشت استاد شهريار - روز شعر» در كشور نامگذارى شود. طبعاً اين اقدام علاوه بر تكريم و تعظيم از شخصيت جهانى شهريارِ مُلك سخن، بزرگداشت علم و فضيلت و هنرو آفرينشهاى هنرى و رونق شعر در كشور را به دنبال خواهد داشت. پيشاپيش از نظر مساعد جنابعالى و اعضاى محترم شورا كمال تشكر را دارم.» نامه اينجانب از سوى شوراى عالى انقلاب فرهنگى به شوراى فرهنگ عمومى كه به رياست وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى و در آن وزارتخانه تشكيل مىشود ارجاع شد. در حقيقت شوراى فرهنگ عمومى به منزله كميتهاى تخصصى براى شوراى عالى انقلاب فرهنگى پيشنهاد اينجانب را طى چند جلسه بررسى و تصويب و به شوراى عالى انقلاب فرهنگى برگرداند. شوراى مذكور نيز نهايتاً موضوع را تصويب كرد. پس از تصويب نهايى و ابلاغ آن از سوى رئيسجمهور محترم وقت، موضوع رسانهاى شد. البته چون در زمان طراحى و پيشنهاد اين موضوع، بنده نماينده مردم تبريز در مجلس شوراى اسلامى و مخبر كميسيون فرهنگى مجلس بودم، گاه تصور شده است كه پيشنهاد و طرح اين موضوع به مجلس مربوط بوده است. بويژه نمايندگى مردم تبريز بودن از سويى و تبريزى بودن شهريار از سوى ديگر اين شائبه را ايجاد كرده است كه نماينده مردم تبريز يك همشهرى خود را به عنوان شاعر ملى ايران پيشنهاد و از نفوذ خود بهره جسته و آن را به تصويب رسانيده است، با كمال تأسف و تعجب اين گونه سطحىنگرى و بیتوجهی به مبانى استدلالات و مقدمات و مسير طى شده حتى گاه به سطوح معتنابه فرهنگى و رسانهاى نفوذ كرده است. دوشنبه شب اين هفته كه اينجانب ميهمان برنامه شب شعر شبكه چهار سيماى جمهورى اسلامى بودم، مجرى كارشناس برنامه سؤال كرد كه اگر شما به فرض نماينده مردم مازندران در مجلس بوديد، نيما را پيشنهاد نمىكرديد؟ اين سؤال به قدرى سطحى و مسئلهدار بود كه اينجانب را واداشت تا دقايقى را در ارتباط با نيما يوشيج و پيوندهاى عاطفى نيما و شهريار سخن بگويم و در كنار توجه به آفرينشهاى ادبى نيما، تفاوتهاى وى با شهريار را براى همچو طرحى بیان كنم و از مجرى كارشناس برنامه سؤال كنم كه براى اطلاق عنوان شاعر ملى براى هر شاعر معاصرى نبايد اين انتظار حداقلى را داشت كه بخش بزرگى از جامعه حداقل ابياتى از سرودههاى وى را در ذهن و زبان خود داشته باشند؟ ويژگى ممتازى كه استاد شهريار واجد آن بوده است و ديگر شاعران مهم روزگار ما كمتر داشتهاند. كدام ايرانى است كه با هر نوع تفكر و هر ميزان سواد و علاقهمندى به شعر ابياتى از شعرهاى آئينى يا غزليات عاشقانه شهريار را در حافظه خود نداشته باشد. به پاسخ سؤال شما برگردم. ملاحظه مىفرماييد كه پيشنهاد و طرح موضوع روز شعر و ادب فارسى و روز بزرگداشت استاد شهريار ارتباط به وظيفه نمايندگى اينجانب نداشته و همهٰ مراحل و فرايند بايسته خود را طى كرده است. البته تلاش اينجانب اين بود كه پيش از تصويب نهايى و اعلام موضوع از رسانهاى شدن آن جلوگيرى شود تا طى مراحل آن بدور از جنجال و بصورت تخصصى پيش برود. با اين فرآيند براى نامگذارى هر روز خاصى در تقويم رسمى ساليانه كشور هر شخص حقيقى و حقوقى مى تواند پيشنهاد ارائه كند. تنها هنر اين كمترين شناخت خلأ مهم فقدان روز خاص در تقويم مناسبتهاى خاص كشور براى شعر و ادب فارسى و اعتقادم به جامعيت استاد شهريار براى اين مناسبت بود و البته تقدم زمانى پيشنهاد، كه خدا را شاكرم به سرانجام رسيد.
ایکنا ــ شما تألیفاتی درباره آثار استاد شهریار دارید؛ اگر بخواهید شهریار را برای خوانندگان ترسیم کنید چه توصیفی از او دارید؟
من با استمداد از روح بزرگ آن شاعر گرانقدر و در حقيقت «حكيم متالّه» سعى مىكنم مطالبى را تقديم كنم. اجازه بدهيد قبل از ورود به پاسخ سؤالتان اين نكته را مطرح كنم كه من واقعاً به مدد روح آن بزرگ اعتقاد دارم و آن را تجربه كردهام، وقتى اين ايده را در ذهن مىپروراندم به دامنه آن و موجهاى موافقت و مخالفتهايى كه برمىانگيزد تا حدودى آگاه بودم، شبى كه نامهٰ پيشنهاد را نوشتم، با توسلى مختصر از روح خود آن عارف واصل خواستم كه اگر تصويب اين پيشنهاد موجب خير و بركت براى كشور و شهرم و حوزه بىهمتاى زبان و ادب فارسى و تركى خواهد شد، خود در راه تسهيل بسترهاى تصويب آن يار و مددكارم باشد. در طى اين نوزده سال كه از تصويب آن مى گذرد، گاه نه كه انتقادهاى اهل ادب بلكه با كارشكنيها و مخالفتهاى نابجايى از سوى ظاهراً دوستان مواجه بودهام كه جز به مدد روح متعالى خود استاد گذار از آن مشكلات ميسر نبود. اما در پاسخ سؤال شما بايد بگويم كه در طول عمر پربركت استاد شهريار و نيز در گستره خلاقيت عظيم او نه يك شاعر بزرگ، بلكه چند شاعرِ بزرگ را دوشادوش هم - مىبينيم: شهريار در عين اينكه شاعرى نوآور و مبدع است در عين حال پىگيرنده و پاسدارنده سنتهاى ادبى اين سرزمين است. شهريار از آغاز رويكرد به شعر و شاعرى با كلام خداوندى و آثار بزرگان شعر و ادب اين سرزمين مأنوس و مألوف بود از همان دوران كودكى كه با نظر پدرش در كوران حوادث مشروطه به روستاى آباء و اجدادى خود فرستاده مىشود و با دو گنجينه عظيم اعتقادى و ادبىمان يعنى قرآن كريم و ديوان حافظ انس مىگيرد، انسى كه در مواردى به شيفتگى مانندهتر بود، اين تسلط به منابع لايزال از سويى و استعداد و نبوغ كمنظير استاد از سوى ديگر در تكوين و تشكل شخصيت شاعر نقش بسزايى داشت. فارغ از محتواى سرودههاى استاد شهريار كه از نظر تنوع بسيارى از موضوعات دينى، علمى، فرهنگى، هنرى و حتى سياسى را در بر مىگيرد، از نظر فرم نيز با زبان و نگاه ويژه خود در انواع و قالبهاى مختلف شعر سنتى سخنپردازى كرده است. آثار او در هر نوع و قالبى، هم از نظر قوت و كيفيت و هم از نظر كميت درخور توجه است. استاد شهريار از سويى با استقبال و اقتفاى آثار برخى از شاعران متقدم - به ويژه خواجه شيراز - توان و تبحر خود را در هماوردى با اركان شعر ايران به نمايش گذاشت است، از سوى ديگر تنها به انتقال مواريث و تجارب ادبى اسلافِ خود اكتفا نكرده، بلكه در جريان تداوم سنتهاى ادبى، ذهنيت و نگرش نو دارد. چنين ذهنيت و نگاهى، باعث تحولى شگرف در تاريخ بعضى از انواع شعر فارسى شده است. يكى از بزرگترين وجوه شعر استاد شهريار، ايجاد تحول در عرصه غزلِ فارسى است. جريان پويايى كه امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مىدهد، در واقع با غزلهاى نوآيينِ استاد آغاز شده است. اگر من در اينجا بخواهم به عناوين غزلهاى نو شهريار اشاره كنم، فهرستى بلندبالا خواهد شد. اما در اين گفتوگو مطلبى را مىخواهم مطرح كنم كه شايد بتوانم آن را چكيده نه تنها مطالعاتم در آثار استاد بلكه برداشت عينى من از زندگى و اعتقادات استاد باشد و آن دليل ماندگارى نام و اشتهار رو به تزايد شهريار است. به عبارت ديگر مىخواهم اعتقاد خودم را در اين مورد كه چرا شهريار شاعرى ماندگار نه تنها در تاريخ ادبيات كشور بلكه در ذهن و روح مردم ايران زمين است. اگر بتوانم در اين مهم را با بيان الكن خودم عرضه كنم در حقيقت كارى مهم انجام شده است و آن دلايل ماندگارى شهريار است. به اعتقاد من اگر شاعر و هنرمندى توانست خود را به امرى قدسى و باقى پيوند بزند، نام و اثرش جاودانه مىماند، در غير اين صورت طى ماهها و سالها فرسوده مىشود و از بين مىرود و شهريار به اين مهم دست يافته است. سعدى بزرگ غزلى دارد با مطلع: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی اين غزل معروف كه اساتيد بزرگ موسيقى كشورمان اجراهاى متنوعى از آن را عرضه كردهاند، ابيات جانسوز و شاهبيتهايى دارد، مانند: به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی شهر اما آنچه استاد شهريار از اين غزل برگرفته و راه را بر جهان باقى باز كرده اين بيت است: برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی سعدى عليه الرحمه گداى در راه مانده را با نااميدى برمىگرداند، اما شهريار بزرگ ما براى گداى پشت در مانده راهى مىگشايد كه به عقيده بنده راز ماندگارى شهريار است. شهريار گداى در راه مانده را به جايى حوالت مىدهد كه نه تنها پشت در نمىماند بلكه مُهر پادشاهى و بزرگى را نثارش مىكند. شهريار به آن گدا مىگويد: برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ابوتراب نه تنها گداى مسكين را نااميد نمىكند بلكه خانهاى را نشانش مىدهد كه او را به اوج عزت مىرساند و شهريار نه تنها اين در را تجربه كرده است، بلكه عزت خود را مرهون آن اعتقاد مىداند. در حقيقت عشق و دلدادگى شهريار نسبت به حضرت على است كه او را ماندگار مىكند. به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را از اين نوع مثالها در ديوان شهريار كه نشئت گرفته از عشق تمام ناشدنىاش به پيشواى پرهيزكاران است، فراوان مىشود مثال آورد اما به همين مقدار بسنده مىكنم كه تا نام زيباى على وجود دارد، شهريار نام و اثر خودش را در پيوند با او جاودانه كرده است. اين يادكرد شهريار را با نقل قولى از استاد مرحومم جناب دكتر سادات ناصرى به پايان مىبرم. استادم مىفرمود: غالب شاعران شيعه حتى مسلمانان غير شيعه در مدح على(ع) شعر سرودهاند، اما شعرى ماندگار مىشود كه مولا خودش نظرى بر او كرده باشد. قصه خواب آيت الله مرعشى نجفى را كه در بين شاعران اهل بيت(ع) سراغ شهريار را مىگرفت بر همه ارادتمندان اهلبيت عصمت و طهارت مىدانند.
در سى و يكمين سالروز جاودانه شدن شهريار اين گفتوگو را با نقل ابياتى از همان چكامهاى كه مولا بر آن نظر عنايت داشته به پايان مىبرم و از شما ممنونم كه لحظاتمان را با ياد شهريار خوش كرديد.
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
گفتوگو از مینا حیدری
-----------------------------------------------------------------
برای مطالعه این مصاحبه به صورت مستقیم از خبرگزاری ایکنا می توانید از این لینک بهره ببرید.