مولانا جنونی از شخصیت های برجسته تاریخ ادبیات فارسی اسلامی و یکی از عارفان بزرگ آسیای مرکزی محسوب می شود. وی تخلص جنونی، را که ظاهرا از جنون یا دیوانۀ (راه حق)گرفته شده، در کنار « نادری» دومین تخلص شاعری خود بکار می برده است. این شاعر توانمند، ذوق و قریحه شاعری فوقالعاده بالایی داشت، چنان که گفتهاند در مدت 40 روز، کتاب شعری 1000 صفحهای را سروده است.
در آثار تاریخی نام اصلی مولوی جنونی «سید قلندر بن شاه صاحب» و مکان تولدش قریه «پوشنگ» از ولایت قندهار (افغانستان) عنوان شده است. بنا به نوشته منابع تاریخی، وی در خاندانی از سیدان اهل طریقت به دنیا آمده و سلسله نسبتشان به خاندان پاک نبوت میرسد. اما ایشان در جوانی ترک زادگاه کرده و قسمت اعظم عمر را در روستای راحتی که از توابع منطقه حصار شادمان تاجیکستان است، گذرانید. جنونی خود با اشاره به این بخش عمر و علل انتخاب تخلص در شعرش گفته است:
این جنون سید قلندر نام داشت
از ازل ذوق حضور جام داشت
این شاه صاحب عزیز باده نوش
باب و اجدادش در این راه خرقه نوش
از سیدات پوشنگ قندهار
شد وطن مجرای عمر در حصار
در پژوهشهایی که راجع به آثار مولوی جنونی که در 2 دهه گذشته در تاجیکستان منتشر شده است، با اشاره به زندگینامه این چهره ماندگار آمده، ایشان در سال 1216 ه.ق مطابق با سال 1800 میلادی در روستایی پوشنگ در ولایت قندهار افغانستان چشم به جهان گشوده و بعدا به دلیل مشکلات خانوادگی زادگاه خود را ترک و مناطقی را در کشورهای آسیای مرکزی، ابتدا برای آموزش و بعدا برای اقامت دائمی و تدریس اختیار کرده است.
وی ایام کودکی و آغاز جوانی خویش را با تحصیل علوم اسلامی ابتدا در نزد پدر و سپس در بخارای شریف سپری نموده و در همان زمان ملقب به مولوی شده و بعد از طی نمودن مراحل علم آموزی، باقیمانده حیات خود را با کسب طریقت و خدمت مشایخ و پیران کامل و تهذیب نفس گذراند و یه گفته مخلصانش در این جاده سرانجام به مقام ارشاد رسیده و کعبه اهل دین شد. بنا به شهادت خود وی، پدرش که در سن نود سالگی از عالم چشم پوشید وی را به عنوان جانشین خود و راهنمای اهل طریقت تعیین کرد.
پدر جنونی، «شاه صاحب» به عنوان عارفی بر حق و مرشدی کامل، اولین استاد و نخستین مرشد وی بود که علوم شرعیه، عرفان وتصوف را از ایشان فرا گرفت. سید قلندر شاه که نام اصلی مولوی جنونی است پس از درگذشت پدر به مکه و مدینه روضه پیغمبران و اولیاء بغداد شام و شهرها و کشورهای دیگر رفت و از جمله کسانی را مانند «عبدالقادر گیلانی» بنیانگذار رویه «قادریه» زیارت کرد.
از اشارههای که مولوی جنونی در آثار خود دارد، چنین برمی آید که وی قبل از سفر حج به ملک حصار آمده و در این موضع چند سالی نیز اقامت کرده و به این دلیل بوده که ایشان در چند جایی از اشعار خود حصار را وطن گفته و از مریدان حصاریاش به حیث هموطنان چشم انتظارش یاد میکند؛
زان بشارت کرد او عزم وطن
شد حصاریها به حصرش انجمن
طبق روایت مشهور وی سپس از سرزمین خویش هجرت کرد و اول در شهر دهنو (ازبکستان) سکونت و بعد از آن که پدرش در آنجا وفات یافت قریه راحتی،وادی حصار تاجیکستان را محل اقامت خود قرار داد.
در برخی از منابع آمده که در این مرحلۀ زمانی، اوضاع ناگوار اجتماعی وسیاسی، عداوت و کینه توزی برادر ناتنی مولوی جنونی با وی، حضرت شاه صاحب را مجبور به ترک موطن اصلی وهجرت کرده است. مولوی جنونی درسال 1851م رهسپار سفر حج شد و در این سفر، مزار چندین شخصیت معروف جهان اسلام را زیارت نمود و در سال 1853م از زیارت خانه خدا برگشت.گفته می شود، وی در سال 1853م «دهنو» را برای همیشه به مقصد حصار ترک کرده و ابتدا در روستای «نیلکان» ساکن شده و پس از مدتی به قریه راحتی رفت. امروز نیز این 2 قریه موجود است و فقط یک سنگاب آنان را از هم جدا میکند. مریدان و شاگردان وی، طبق گفته هایش از مناطق حصار، رامیت، یغناب (واقع در قلمرو تاجیکستان امروزی)، بایسون و سیراب(ازبکستان) و دیگر جاها نیز بودهاند.
جنونی در سن هفتاد سالگی، زمانی که پیری وبیماریهای جسمی، ایشان را بر بستر بالین انداخته وخانه نشین کرد، آخرین کتاب خویش را بنام «وصیت نامه» بصورت نظم ونثر نوشت.
بنا به نقل مریدان، این مرد عارف در تاریخ 1295ه ق مطابق با 1877م در سن 77 سالگی در همان قریۀ «راحتی» ناحیه «رودکی» تاجیکستان چشم از جهان فرو بسته است. تعداد نوشتههای مولوی جنونی به 11 عنوان کتاب میرسید اما تا امروز تنها 7 عنوان از آن نزد خانواده تورجانزادهها باقی مانده و به کوشش آنان منتشر شده است که اسامی آن عبارت است از:
1-جنونی(غزلیات)؛ 2- نادری(مثنویات)؛ 3- ذوقالمحب (مثنوی، به زبان ترکی که زمان زیستش در دهنو نوشتهاست)؛ 4 –مخمصات؛ 5 - گنج العشقین (رسالهای منظوم و منثور در تعلیم مقامات و سیر و سلوک طریقت)؛ 6 - معدن الحال؛ 7 - وصیت نامه منظوم برای فرزندان و آخرین تالیف وی.
منابع تاریخی حکایت از آن دارند که وی در سنّ 24 سالگی راهی خانقاه ولی بخارایی شده ودر این میان کتاب «دیوان جنونی» را شامل 500 صفحه به رشته تحریر درآورده و بعد از گذراندن چندین سال درآن خانقاه، خط ارشاد گرفته و به محل اقامت خود برگشت. وی در سال 1842م، کتاب «دیوان نادری» را که حاوی بیش از هزار صفحه است را در مدت 40 روز نوشته است که شامل اشعار عرفانی است. بخشی از کتابهایی به میراث مانده از این شاعر گران مایه در دوران بعد از اعلام استقلال تاجیکستان از سوی مریدانش به حروف فارسی و سریلیک مجددا به نشر رسیدهاند.
همزمان با انتشار این آثار تعداد علاقمندان ومخلصان وی رو به افزایش بوده و شمار زائران مزارش را نیز که در یک قبرستان قدیمی روستای راحتی حفظ شده است، بیش از بیش افزایش یافته است.
نمونه ای از اشعار مولانا جنونی
الهی از کرم بر عاصیانت لطف و احسان کن
سواد نامهها را شستوشو در بحر غفران کن
مکن شرمنده روز جزا این خاک عاصی را
ز لطف خود به این اهل خجالت سطر عصیان کن.
به بیمار گنه نبود به جز لطف تو درمانی
حکیم حاذقی بر درد هر درمانده درمان کن
به وقت جان گرفتن دیو ملعون حمله می آرد
سلامت بندگان را از قریب شر شیطان کن.
به وقت قبض کردن جان شیرین تلخی دارد
به فضل خویش یا رب مشکل ما را تو آسان کن.
مله ها در لهد با گرز آتشبار می آیند
سوالش را جوابش با ثواب از لطف فرمان کن.
چو سبزه سر کشد در روز محشر آدمی از خاک
به گرمای قیامت رحم بر این اهل عریان کن.
هراسان دیده ها از انتظار نامه بخشی ها
ز فضل خود سعادتنامه را بر دست ایمان کن.
ندارم از عمل جز معصیت هنگام سنجیدن
ترازو را گران از فضل خود در وزن میزان کن...
***
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس!
مکن تکیه بر ملک و دنیا و پشت
که بسیار همچو توپرورد و کشت.
منبع: وب سایت های خبری و گردشگری