نقش امام خميني در حيات جوامع اسلامى، روزنامه اطلاعات ، صفحه اول ، ١٣٩٥/٣/١٣
مثل هر سال سايه سنگين و تفتيدة خرداد را بر دوش ميکشيم. افتان و خيزان، برهنهپاي و شکستهدل، با حسرت آويزان از سرانگشتان دستان جستوجوگر، که بر ضريحت گره خوردهاند. آري اکنون با نگاهي تهي از تو با منظرة تهي، ساية سنگين و تفتيده خرداد را بر دوش ميکشيم.
اينک پيشاني فشرده بر ضريح تو در فوران ممتد اشکها و آتشفشان آهها، در بغضهاي گشوده و ناگشوده، در شکوههاى گفته و ناگفته، تو را از که بخواهيم. دستها به کدام سوي بگشائيم؟ تا آغوش حسرتمندمان از حضور تو لبريز شود. از کدام پنجره آغاز ميشوي، تا پشت کدام در ادامه مييابي؟ در تنگناي قاب ياد ما نميگنجي، از حجرههاي نسيان ميگريزي. تو حضور متجلي عصياني. در انگاره تو، زمزمهها، فرياد ميشوند و مصلحتها جز جُبن معنايي پيدا نميکنند. تو صراحت مظلوم حسين(ع) بودي، همچنان که صلابت زينب(س) را بر شانههات داشتي.
اى امام ؛ تو را نوجوانان رزمنده و پيران سقّا چگونه شناخته بودند؟ چگونه لبخند پدرانهات در قاب يک ديوار کاهگلي ميگنجيد؟ چگونه شهري جوانانش را تنها به عشق تو بدرقه ميکرد. و با چه شوري مادران داغدار به پاي بوس تو ميآمدند. تو که بودي؟ در روزهاي داغ خرداد، پاي برهنه از کوچه يادها ميگذريم. از پس هر نگاهي نام تو را ميجوييم. ميخواهيم ببينيم آن لبخند شيرين در کجاي اين شهر پنهان شده است. و شهر اين روزها بغض منقبضي است که با کولهبار خاطراتش به پابوس تو ميآيد. و کودکاني که تو را نديدهاند، بر دوش پدران، از وراي پرده اشک و آه، تو را ميجويند.
تو که بودي؟ که تنها با نام تو به ياد آورده شديم. که تنها در فريادهاي تو، صداي ما شنيده شد. اينک تو را چگونه توصيف کنيم براي کودکاني که تو را نديدهاند. کودکاني که تو را ميجويند و از تو ميپرسند...؟
***
گرچه قريب سه دهه است که با ياد و نام و راه تو زندگي ميکنيم، اما خرداد که از راه ميرسد عطر حضورت بيش از پيش فضاي دل را فرا ميگيرد. به کوچه و خيابان سرازير ميشويم، همه جا حضور داري، در خرمشهر، در قم، در جماران. يادها به نامي عزيزت آذين بسته ميشوند و روحها در طهارت ياد تو مطهر.
با صداي ملکوتيات خويشتن را بازيافتيم و از راههايي که هول و هراس بر آن دام نهاده بود به شاهراه آزادگي و عزت قدم نهاديم. رايتي را که تو برافراشتي بر دوش گرفتيم و قد به راهي نهاديم که ره به سر منزل توفيق ميبرد. به خويشتن و جهان نگريستيم و خويش را در عرصة فرهنگ جهاني سهيم کرديم؛ طرحينو درانداختيم و آسمان سياهي و ظلمت را شکافتيم. روشني و نور بر حياتمان پرتو افکند و دستهاي ما معمار سرنوشتمان شد.
به بام جهان برآمديم و صداي خويش را به کلام مقدست پيوند زديم. آواز رهايي را در کوي و برزن سر داديم و مرگ و نيستي را به زندگي پيوند زديم. از درياي زخار عشقت مرواريد شهامت و حريّت صيد کرديم و پرآوازه و سربلند، جهان و جهانيان را به تماشا خوانديم.
***
آن سالها معرکة عشق و شور و شيدايي و آزادگي بود. قهرمان عصرها و نسلهاي متمادي پيرمردي بود که به سرانگشت تدبير خويش قفل شهر سنگستان را گشود و زمهرير زمستان شکست و بهاران پرشکوه و آکنده از طراوت بر بستر حياتمان خيمه زد.
***
سرگذشت کوششهاي ديني قرنهاى اخير براي ايجاد تحول بنيادين در اجتماع با نام عزيز حضرت امام خمينى(ره) درآميخته است و نام ديگر رهبران اجتماعي در پرتو نام بزرگش کاملا در محاق قرار گرفته است به همين ميزان نيز تاثير رهبري حضرتش به همان اندازه جدى و پردامنه است که با سازماندهيها و رهبريهاي ديگر قابل قياس نيست. امام تبلور نهضتى اسلامى بود که درايران شکل گرفت و امواج آن تا آنسوي جهان را متاثر کرد.
اما آنچه نقش حضرتش رابدين اندازه بزرگ کرد تنها برجستگي علمي و ممتاز بودن در قلمرو تفكر حوزوي نبود.گرچه در ميان علمايي که در قرنهاي اخير در اين حوزه درخشيده اند، حضرت امام گوهر درخشاني است که شجاعت، اعتماد به نفس و خودباوري و توانايي سازماندهي و رهبري ايشان بي ترديد در ميان علماي معاصر بي نظير است و از اين منظر با هيچيک از رهبران انقلابهاى بزرگ، حتى رهبران ديني قابل قياس نيست.اين شجاعت و بزرگي تا بدان حد جدي و عميق بود که ديگران در بسياري موارد از همپايي و همراهي با ايشان باز ميماندند و دامنه آن تنها در رهبري اجتماعي خلاصه نميشد، بلکه به قلمروهاي فکري نيز تسري يافت. شجاعت حضرتش در طرح «آرا فقهي نو» امام را به صورت بزرگترين سلسله جنبان تفکر ديني در آورد و در بسياري از موارد اين وسعت نظر و احاطه بر علوم ديني همراه با شجاعت و روشن انديشي افقهاي تازهاي را فراروي معتقدان گشود که در تاريخ سابقه نداشته است. شايد بتوان برخي حسادتها و کينه توزيها و صف آراييها در مقابل حضرتش را منبعث از همين امر دانست، زيرا امام خميني(ره) گرچه در متن سنت ديني و حوزوي زيست، اما لزوما در حد ابعاد فرهنگي و اجتماعي سنت باقي نماند، بدان اندازه سنتشکني کرد که برخي از سنتگرايان را نيز به عکسالعمل وا داشت. گوشههايي دردناک از اين رويارويي را حضرتش بيان کرده است که چگونه براي ايجاد تحول در نظام فکري و ديني کساني در مقابلش ايستادند که ميبايست در برداشتن بار اين مسئوليت سنگين ياريش ميکردند، تا نهضت اجتماعي و فکري به پيروزي برسد.
اكنون كه بيست و هفت سال از عروج عارفانة امام خمينى(ره) ميگذرد، و دامنه آراء و افكار امام مرزها را درنورديده است، فرصت مغتنمى است كه چيستى و ماهيت پيامهاى امام و دامنة تأثير آن بصورتى همه جانبه مورد بررسى قرار گيرد، نمونههايى از روشهاى شيوع دامنه پيامهاى امام را در كنفرانس « نقش امام در احياء معنويت در قرن بيستم» كه همگاه با يكصدمين سال ولادت امام در مسكو برگزار كرديم از زبان دانشمندان و علماء روسيه شنيديم... همين قدر بايد گفت كه حرفهاى ناگفته و حقايق نامكشوف در مورد « افكار و آثار امام خمينى» هنوز فراوان است و بفرمودة مقام معظم رهبرى «امام خمينى يك حقيقت هميشه زنده است.»
***
اى امام قريب سه دهه از هجرتت ميگذرد، اما ما هنوز با ياد حضورت زندهايم. انقلاب اسلامي، که معمار آن بودي، از محدودة مرزهاي جغرافيايي و زباني و ملي گذشته است. در آن سوي کرة خاک نيز آوازهاي رهايي را از گلوي تو ميخوانند؛اي آوازگر بيداري و رهايي!
در نيمه خرداد بود که بال در بال ملايک تا ديار دوست پرواز کردي و ما را در هنگامة هجران خود غمزده کردي. چه ميتوان کرد؟ سفر به ديار باقي، سرنوشت آدمي است و مرحلة ديگري از حيات.
چراغي که تو برافروختي هنوز روشنگر راه ماست. کلامت خورشيدي است که سردي زندگي را به گرمايش بدل به بهار ميکنيم و از آن درس ميآموزيم،
اي معمار بزرگ انقلاب اسلامي!
يادت هميشه در خاطر ما سبز است،اي سرسبزي بهاران، خميني بزرگ.
http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\06\06-01\22-10-56.htm&storytitle=%E4%DE%D4%20%C7%E3%C7%E3%20%CE%E3%ED%E4%EC%20%CF%D1%20%CD%ED%C7%CA%20%CC%E6%C7%E3%DA%20%C7%D3%E1%C7%E3%EC
آخرینها از Super User
- درگذشت احياگر موسيقي «فلك» ، صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/12/2
- بعثت شادابي حيات - صفحه اول روزنامه اعتماد 1402/11/18
- حضور در تئاتر لیلی و مجنون در تالار وحدت ؛ نمایشی از یعقوب صدیق جمالی
- عکس خوانی دکتر شعردوست (دیپلمات سابق و پژوهشگر آسیای میانه و قفقاز)
- بزرگداشت هشتادوچهارمین سالگرد تولد استاد ساوالان