دهۀ فجر مناسبتی ایله آنادیلیمده حصه سین بو گونلرده استاد شهریارین انسان ساز انقلابیمیز شعرینه حصر ائتمیشیک. بو او (10) هجالی قطعه قیرخ (40) بیتدن تشکیل اولوپ کی اسلامی انقلابین غلبه سی نین ایلک گونلرینده چوخ صمیمیت ایله ساده دیلده یازیلیپ.
بوشعر زمان جهتیندن و انقلابین اولینده بویوک شخصیتلرین آدین چکمکگه گوره خصوصی اهمیته مالک دیر.
بوشعرین سئچیلمیش بیتلرین حورمتلی اخوجولارا تقدیم ائدیریک:
ترجمه:
انقلاب انسان ساز ما
منظومه ایست ده هجایی در 40 بیت و با حدود قافیۀ « - ابیمیز»، که در اوایل انقلاب اسلامی با صمیمیت تمام و بسیار ساده نوشته شده است از نظر تاریخ و مخصوصا ذکر نام پیشروان انقلاب ارزش خاصی دارد.
این منظومه هیچ نوع تکلف و تصنعی ندارد و آنچه به دل پاک و مهربان استاد آمده همان را با قلم به روی کاغذ نوشته است ولیکن از نظر ادبیات سنتی نکته جالب در این منظومه خودنمایی می کند و آن اینکه در قافیه حرف «ب» کمتر غزل و قصیده سروده شده است و استاد شهریار معلوم نیست چگونه توانسته است چهل کلمه با قاقیۀ «اب» را پیدا کرده در پایان ادبیات بچیند!.
چگونگی واقعیت اصلاح قافیه سنجی و مهارت قافیه شناسی و قافیه سازی دربارۀ استاد شهریار در این منظومه ساده و روان قابل مشاهده است.
در این شعر از جوانان انقلابی تجلیل شده و به گروگان گیری در سفارت امریکا نیز اشاره شده است.
بورولور سئل تک انقلابمیز انقلاب ما مانند سیل می پیچد،
دورولماقدادیر منجلابمیز منجلاب ما در حال زلال شدن است.
آریدیر بیزی، اووسه ییر بیزی انقلاب ما، ما را بیدار می کند،
غربیلله یرک انقلابمیز تکان می دهد، از غربال می گذراند.
بیر امت اولاق، بویاقلار گئدسین یک امت بشویم، رنگ های ما از میان برود،
نه قیرمیزیمیز، نه ده آبیمیز نه سرخ ما [بماند]نه آبی ما.
مبارک اولسون امام خطمیز خط امام ما مبارک باشد،
ساز شکارلاردان اجتنابمیز و اجتناب ما از سازشکاران [نیز همچنین].
جیراجاق هر جور نسب نامه نی انتساب ما به خط امام هرگونه
امام خطینه انتسابمیز هرگونه نسب نامه را پاره خواهد کرد.
مبارک اولسون امام خطینده هر ایاب ما و هر ذهاب ما
هر ایاب میز، هر ذهابمیز در خط امام مبارک بادا.
جاسوس یوواسین جوانلارآلدی جوانان لانۀ جاسوسی را گرفتند،
مبارک اولسون فتح بابمیز فتح باب ما مبارک بادا.
قار - یاغیشسادا قدسا جاتاریق در برف و باران هم به قدس می رسیم،
فتح الفتوح دیرقار، دوشابمیز برف و دوشاب ما «فتح الفتوح» است.
جبهه کربلا فلاحی لر تک جبهه کربلاست و امثال فلاحی ها
حسینی لر دیر، همرکابمیز از هواداران امام حسین(ع) همرکاب ما هستند.
حزب جمهوری انفجاریندا در انفجار حزب جمهوری،
بهشتی لر تک بوترابمیز مانند بهشتی ها ابوتراب [داشتیم].
محرم گلیر، عاشورا گلیر محرم می آید و عاشورا می آید،
شعله چکه جک التهابمیز التهاب ما شعله خواهد کشید.
شهید محراب دیر اسدالله شهید محراب ما اسدالله است،
بیزیم ساقی میز، قان شرابمیز ساقی ما، شراب ما خون است.
عاشورا بیزیم مکتب میز دیر عاشورا مکتب ماست،
قانلا یازیلمیش بوکتابمیز این کتاب ما با خون نوشته شده است.
یا حسین بیزده کربلا میزدا یا حسین! ما هم در کربلا خودمان
چوخ اصغریمیز، چوخ ربابمیز بسیار اصغر و بسیار [رباب داریم].
اوقانلی گؤزله، بیر باخیش، بلکه با آن چشم خونبار، یک بار نگاه کن،
آزالا بیزیمده، عذابمیز بلکه عذاب ما نیز کمتر بشود.
وابسته لیکدن بلکه قورتولاق بلکه از این وابستگی رها شویم
آچیلاقولدان بوطنابمیز و این طناب از بازوان بستۀ ما باز بشود.
خودکفا اولاق، ئوز اوجاغمیز خودکفا شدن، با اجاق خود ما،
ئوز جگرمیز، ئوز کبابمیز جگر خود ما و کباب خود ما.
بوردا تیکیله، بورداتوخونا در این جا دوخته بشود و در این جا بافته گردد
ئوز باشماقمز، ئوز جورابمیز کفش خود ما، جوراب خود ما.
محتکر بیلسین: باها ساتاندان محتکر بداند که گران فروشی بکند،
یاغ، بال آلماغا یوخدو قابمیز ما برای خرید روغن و عسل، ظرف نداریم. (امکان و تحمل نداریم)
ئوزوموزیئنه صابون پیشیر ریک باز خود ما صابون می پزیم،
قوی هئچ اولماسین فرضاً فابمیز بگذار فرضا هیچ فاب (پودر لباسشویی) نداشته باشیم.
حزب الله یولو، دونبه لن دوز دیر راه حزب الله، راستا راست است،
مضمحل اولسون کج احزابمیز احزاب کج ما نابود بادا.
بیزیم بابمیز مستضعفین دیر باب ما مستضعفان است،
مستکبر دگیل بیزیم بابمیز مستکبر باب ما نیست.
فرشین خابی تک ساغ سولا یاتماز خاب ما مانند خاب (خواب) فرش به چپ و راست نمی خوابد
دوزونه یاتار بیزیم خابمیز بلکه خاب ما به هنجار خود می خوابد.
بو یوخسوللاردان سوروشان لارا اگر در محشر این فقرا و مردم نادار از ما بپرسند،
محشرده وارمی بیر جوابمیز؟ آیا جوابی داریم بدهیم؟
آواره لری یاغریزا باسین آوارگان را در آغوش بگیرید،
مهاجر انصاردیر ثوابمیز ثواب کار ما [یاری به] مهاجر، انصار است.
دویونمه ده وار، سویونمه ده وار شادی و غم (جشن و سوگواری) هر دو هستند و خواهند بود.
اولاجاق لابد اضطرابمیز ناگزیر اضطراب خواهیم داشت.
آیت الله مدنی کیمی آفتاب هم غروب بکند
گون باتارسادا، وار مهتابمیز مهتابی چون آیت الله مدنی داریم.
آیت الله مشگینی دن نور دعای مستجاب ما از
آلار دعای مستجابمیز آیت الله مشکینی نور می گیرد.
رجائی گئتسه خامنه ای گلر رجایی برود خامنه ای می آید،
مین کرت اولسؤن انتخابمیز صد بار خواهد بود انتخاب ما.
انسان ساز مکتب هله ده دو رور مکتب انسان ساز هنوز هم ایستاده
گلستانکیمی وار (نصابمیز) کتاب نصابی چون گلستان داریم.
ملا محسن کاشی اثری اثر ملامحسن کاشانی،
جنت باغی تک وار ابوابمیز ابوابی چون باغ جنت دارد.
منزوی اولموش شاعرلر یمیز شاعران ما منزوی شده اند،
ظهیرالدین فاریابمیز ظهیرالدین فاریابی ما.
«شهریار» قووزا حیدربابانی ای شهریار! حیدربابا را بلندتر کن
قوی آباد اولسون خشگنابمیز بگذار خشگناب ما آباد گردد.